با عبور از معابر و گذرگاههای تهران و دیگر شهرهای کشور با تعداد کثیری از بقالی هایی که امروزه نام خود را به سوپر مارکت تغییر داده اند مواجه میشویم که آنچه توجه هر عابری را به این دست فروشگاهها جلب میکند نه نوع محصولات چیده شده در آنها، بلکه پوسترهای رنگارنگ موسسات ویدئو رسانه ایران است که به شیشهها و دیوارهای ایم مغازه ها چسبانده شده و پک دی.وی.دی شان بر روی پیشخوان اکثر مغازه داران تحت عنوان محصولات شبکه نمایش خانگی در حال فروش است.
شبکه نمایش خانگی یا همان ویدئو رسانه به ناشران فیلمهای ویدئویی، سریال، موسیقی و انیمیشن گفته میشود که در حوزه ساخت، دوبله و توزیع این دست محصولات فعالیت دارند. هم اکنون موسسات متعددی در این زمینه در حال فعالیت هستند که هر یک با توجه به رویکرد مورد نظر خود به توزیع این تولیدات فرهنگی میپردازند.
به گفته مسئولین امر در سال ۱۳۹۲، ۳۳ شرکت در این بخش مشغول انتشار و پخش آثار در شبکه نمایش خانگی بودند که از این تعداد در سال ۱۳۹۳ چهار شرکت فعالیتی نداشتند و ۲۹ شرکت همچنان فعال بودند. طبق آخرین آمارها، در سال ۱۳۹۲ برای تعداد ۴۲۴ فیلم خارجی مجوز صادر شده که این رقم در سال ۱۳۹۳ معادل ۳۵۵ عنوان و برای آثار ایرانی ۳۹۲ مورد بوده است.
ارقام یاد شده به وضوح نشان می دهد که این بخش از جریان رسانهای کشور، چشمان زیادی از فعالان فرهنگی و بالاخص اقتصادی را معطوف به خود کرده است. جمعیت نزدیک به هشتاد میلیونی کشور و شبکه توزیع گسترده این تولیدات در مغازه ها و مراکز مربوطه، فضای خوبی را برای درآمدزایی فعالان اقتصادی این بخش ایجاد کرده است. البته نباید فراموش کرد هدف اصلی شبکه نمایش خانگی اعتلا و بسط دادن ارزشهایی نظیر اخلاق دینی، آگاهیهای اجتماعی، آموزش اندیشیدن و به طور کلی ارائه سبک زندگی ایرانی اسلامی است و طبق مصوبات کلان کشوری موضوعات فرهنگی نباید در ذیل مسائل اقتصادی تعریف شده و قربانی آن شوند.
از این روی و گذشته از چرایی و بررسی ارائه این تولیدات فرهنگی رسانهای در کنار محصولاتی نظیر آدامس و آلوچه که خود نیازمند سخنی دیگر است، میتوان نیم نگاهی دلواپسانه به وضعیت این بخش از جریان فرهنگی کشور داشت.
ارائه انبوه محصولات سینمای خانگی که اغلب شامل فیلم و آلبومهای موسیقی است و هر روزه بر تعداد آنان افزوده میشود بدون شک برای هر انسان دلسوز و فهیمی موجب ایجاد این سوال است که آیا تمامی محصولات ارائه شده و یا حداقل تعداد قابل قبولی از آنان با استاندارهای شورای عالی انقلاب فرهنگی و قانون اساسی که مبتنی بر ارزشهای فرهنگ اسلامی و ملی نوشته شده همخوانی دارد یا خیر؟
طبق برآوردها و مطالعات میدانی بسیاری از مخاطبین محصولات ارائه شده در نمایش خانگی خانوادههای مومن و متدینی هستند که با اعتماد به مهر جواز وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران این تولیدات را برای اعضای خانواده خود تهیه کرده و آنان را در اختیار فرزندان خود قرار میدهند. بدون شک و با توجه به عدم برخورداری بیش از ۱۰۰۰ شهر کشورمان از سالن سینما، شبکه نمایش خانگی به عنوان جایگزین سینما طرفداران زیادی در این مناطق دارد. بدین سان و با توجه به در اختیار بودن انواع فیلمها و بالاخص انیمیشنهای گوناگون در دست جوانان، نوجوانان و کودکان سوال دوم آن است که آیا سرپرست خانواده میتواند این محصولات را با خیالی راحت و بدون داشتن دغدغه از محتوی آن تهیه کرده و مغز و قلب خانواده خود را در معرض آن قرار دهد؟ و سوال سوم آنکه آیا فیلمها، آلبومهای موسیقی و به ویژه انیمیشن های ارائه شده در شبکه نمایش خانگی از ارزیابی و سنجش قابل قبولی برخوردار هستند و یا صرفأ توسط کارشناسان مربوطه به صورت سری کاری مشاهده و جواز برای آنان ارائه میشود. به عبارتی دیگر آیا سانسورهای انیمیشنها و فیلمهای خارجی صرفا در سطح نوع پوشش بازیگران بوده و یا نگاهی محتویی و استراتژیک به القائیات گنجانده شده در این فیلمها وجود دارد؟
برای پاسخ دادن به سه سوال ارائه شده که همپوشانی غیر قابل انکاری با یکدیگر دارد، اگر چه میطلبد تا با واکاوی شبکه نمایش خانگی به بررسی ابعاد فرهنگی این حجم عظیم از فیلم ها و انیمیشن ها پرداخت، اما به واقع مجال حاضر گنجایش چنین تعمقی را نداشته و بطور خلاصه با بررسی مختصر محصولات ارائه شده از شرکتهای فعال در این زمینه می توان گفت در بسیاری از این آثار با پکیجی کامل از القائیات الحادی و به بیانی دقیق تر اومانیستی روبرو هستیم؛ آثاری که در گونه انیمیشنی خود با استفاده از موجودات تخیلی و فرا زمینی به قدرت های ماورائی دست پیدا کرده و به نجات بشر برخاسته اند، حال آنکه در اندیشه دینی، منجی بر اساس اصول الهی بپاخاسته و جهان را پر از عدل و داد میکند.
این قبیل آثار با این القاء که ساینس و قدرت حاکم بر کشور امریکا منجی اصلی بشریت است باور ادیان مختلف به ظهور منجی را نفی می کند و نتیجه مشاهده چنین انیمیشنی برای کودکان و نوجوان جز این نیست که فردی مانند انبیاء که در گذشته حضور پیدا کرده و بشر را به سمت نور و تعالی ارشاد و هدایت کردند، اساسا وجود ندارد، هیچ فردای روشنی برای بشر و هیچ نجات دهنده ای در کار نیست و از این حیث با بسط و ترویج گزاره هایی نظیر پاگانیسم، نفی ایمان به خدا و ایمان غیب، پذیرش سلطه و هژمونی ایالات متحده امریکا، اصالت دادن به ساینتیسم، ارائه چهره ای مخدوش از منجی، کارآمد نشان دادن روح لیبرالیسم و سرمایه داری و در نهایت با داروینیسم مواجه هستیم که نهادینه شدن هر یک از این مضامین کفر آمیز در اعماق قلب یک کودک یا نوجوان تمامی بنیان های اعتقادی وی را به ورطه نابودی میکشاند و ...
شرح بسیار مختصر مضامین نهفته در بسیاری از آثار ارایه شده در شبکه نمایش خانگی این سوال را ایجاد میکند که چگونه چنین محصولاتی با جواز رسمی وزارت ارشاد اسلامی ایران به طور گسترده توزیع شده و در اختیار کودکان و نوجوانان مسلمان قرار میگیرد. و آیا به عنوان نمونه، موسساتی که متولی توزیع و پخش این قبیل محصول است از گزاره های عیان و آشکار یاد شده در آثار عرضه شده ی خود آگاه نیستند؟! در پاسخ به این سوال، به سادگی و با گذر به سایت هنر نمای پارسیان و اعلام ماموریت این مجموعه فرهنگی که به واقع دغدغه اصلی این موسسه محسوب میشود میتوانیم وضع موجود و چرایی ارائه این گونه محصولات را درک کنیم.
از دیدگاه مسئولین هنر نمای پارسیان ماموریت آنان صرفأ بالا بردن سلیقه سینمایی مخاطبین است و هیچ گونه هدف فرهنگی و پر رنگ کردن وجه اسلامی و دینی برای کودک و نوجوان ایرانی در این ماموریت حداقل به طور شعاری مطرح نشده است
در بخش دیگری از این سایت با اهداف گسترده اقتصادی این موسسه روبرو میشویم که به وضوح نشان میدهد اولویت اصلی موسسه هنر نمای پارسیان صرفأ اقتصادی بوده و موضوع فرهنگ تنها پوششی برای فعالیت است.
از این جهت طبیعی است مدیران تکنوکراتی که در برخورد با مقولات فرهنگی نگاه تقلیل گرایانه داشته و به صنعت فیلم و انیمیشن نگاهی مفرحانه دارند و از ارائه این محصولات صرفا به دنبال جذب مشتری برای اهداف اقتصادی خود هستند اندک توجهی به مضامین کفر آمیز این دست انیمیشن ها نمیکنند.
همان طور که اشاره شد این گونه محصولات در کنار موسسات توزیع کننده آن، تنها یک نمونه است، ده ها انیمیشن و فیلم سینمایی خارجی و البته فیلم های وطنی دیگر در این عرصه مشغول اثرگذاری بر قلب و مغز طیف گسترده ای از مردم هستند. در این بین برخی فیلم های داخلی نیز در پرده دری و القائیات مخرب دست کمی از آثار غربی ندارند، کافی است در نظر گرفته شود اگر فیلمی مسئله دار و سرشار از نکات غیر اخلاقی در یک جمع خانوادگی دیده شود و یا به مدد سیستم حمل و نقل عمومی کشور که در اتوبوس های بین شهری به پخش آثار سینمایی مبادرت می کند، در یک اتوبوس که به نوعی جزء فضای عمومی جامعه است، به نمایش درآید؛ چه اثرات مخربی دارد. عده ای به اصطلاح سینماگر برای دفاع از طبقه هنرمندنمایانی که متهم هستند به فساد و نادیده گرفتن منافع ملی و مصالح جامعه، اثری هنری روانه بازار می کنند که به راحتی بسیاری از پرده های حیا را در جامعه دریده و در کمال آزادی، عقده های سیاسی و اعتقادی و نیز سبک زندگی دست اندرکارانش را فریاد می کشد.
به عبارت بهتر معضل جاری تنها رواج از هم گسیخته آثار فرهنگی تولیدی غرب نیست بلکه معضل بزرگتر، آثار سینمایی وطنی است که در ژانرهای مختلف تولید می شوند، از کمدی های سخیف گرفته تا فیلم های متعلق به سینمای اجتماعی، سینمایی که در ۳۷ سال گذشته هیچ گاه تعهد خود را به حفظ منافع ملی و مصالح فرهنگی اثبات نکرده است و در سال های اخیر، سازندگان این دست آثار دریافته اند که با اندک رعایتی در حجاب بازیگران زن، می توانند اثر خود را در شبکه خانگی توزیع کرده و شکست در گیشه را تا حدودی جبران سازند.
این همه در حالی است که متاسفانه حتی در میان مدیران بالا دستی نیز چنین وضعیتی حاکم است. در نخستین جلسه شورای توسعه نمایش خانگی که در اردیبهشت ماه جاری در سازمان سینمایی برگزار شد هدف برپایی از این جلسه بررسی و شناسایی مشکلات حوزه نمایش خانگی، مبارزه با قاچاق فیلم، راه اندازی سیستم VOD و شناسایی دیگر تکنولوژی های نوین در این عرصه و توجه به زیر ساخت های نمایش خانگی اعلام شد.
در کمال ناباوری مدیران تکنوکرات سینمایی کشور که صرفأ نگاهی سخت افزاری به عرصه فرهنگ و هنر دارند تمامی دغدغه خود را معطوف به موضوعاتی کرده اند که هیچ گونه ارتباط مستقیمی با جنبه نرم بخش فرهنگی نداشته و کمتر اشارهای به مضامین محصولات ارائه شده در این شبکه نمیشود. می توان گفت اسلام برخی مسئولان صرفاً به نماز، روزه، تسبیح، گریه بر اباعبدالله و در کل ظاهر دین خلاصه شده است، و اگر نه چطور یک مدیر فرهنگی مسلمان اجازه می دهد قلب و مغز آحاد مردم از کودک و نوجوان گرفته تا میانسال و پیر در معرض مسموم ترین آثار نمایشی قرار گیرد؟ اصلاً چنین چیزی امکان دارد؟ اگر این مردم کافر و بت پرست بودند نیز چنین ولنگاری در ساماندهی امر فرهنگ و چنین تاخت و تاز به بنیان های فرهنگ ملی و بومی جامعه سزاوار نبود، حال که این مردم شیعه و از جمله نجیب ترین و شریف ترین اقوامی هستند که تاکنون بر روی زمین زندگی کرده و با تحمل سختی ها و مشقات فراوان پای حدود الهی ایستادگی کرده اند.
در زمانه ای که دستگاه فرهنگی کشور و شبکه نمایش خانگی که قدرت زیادی در جهت دهی افکار و باورهای مردم دارد بدون توجه به حداقل معیارها در حال تربیت نسلی از کودکان و نوجوانان است که در آینده هیچ بارقه ای از معرفت توحیدی و هیچ نگاه و درک صحیحی نسبت به جهان هستی نخواهند داشت چرا که با معرفتی اومانیستی تربیت میشوند؛ مسئولان امر به کدام پز روشنفکری برای عاقبت خود دل خوش کرده اند؟ کدام پز روشنفکری می تواند در روز حساب و در مقابل حسابگران روز جزاء، کارساز باشد؟
به راستی ارزش یک صندلی ریاست، آن هم برای مدت محدود، چقدر است که بسیاری از مسئولان فرهنگی کشور در ۳۷ سال گذشته حاضر نشده اند از صندلی مزبور دست کشیده اما در مقابل مسئولیت را به افراد آگاه واگذار کنند؟ وضعیت فرهنگی امروز جامعه نشان می دهد که افراد چطور مصالح فرهنگی جامعه را فدای یک صندلی کردند، همان طور که امروز، مدیران فرهنگی متعددی در بخش های مختلف حاضر نیستند افراد شایسته تر از خود را شناسائی کرده و بر جای خود بنشانند. کافی است مواجهه مدیران فرهنگی را با القائیات این قبیل آثار در نظر بگیریم؛ ایشان یا از درک این القائیات عاجزند که در این صورت چرا صندلی ریاست را اشغال کرده اند؟ یا به خوبی از این القائیات آگاهی دارند که در این صورت موافقت با انتشار این آثار مخرب چیزی جز خیانت به مصالح، منافع و امنیت فرهنگی کشور نام ندارد.
حال به سادگی میتوان به سه سوالی که در ابتدا به آن اشاره شد، پاسخی دقیق و کوتاه که همانا آن خیر است، داد؛ پاسخی کاملا مشهود و البته در عین حال بسیار تاسف آور از برای دست اندرکاران مدیریت فرهنگی کشور.
نظرات